گروه استان ها و شهرستان ها/
پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۴۰۳ اولین جلسه ستاد مردمی حفاظت از تالاب صالحیه به پیشنهاد « جمعیت همیار کرج » و با همکاری اداره کل حفاظت از محیط زیست استان البرز در سالن همایش این اداره برگزار گردید.
دستگاه هایی که هستند و نیستند !
در این جلسه سه ساعته که با حضور نمایندگان سمنها و تشکلهای مردمنهاد و همچنین حامیان پروپا قرص جمعیت همیارکرج برگزار گردید درگی (مدیر کل محیط زیست استان البرز) رضا قاسمپور (معاون محیط زیست) و همچنین محسن کشاورز (دبیر انجمن همیار کرج) پشت تریبون قرار گرفته و در سخنان مبسوطی در خصوص موقعیت، اهمیت و ضرورت احیای تالاب صالحیه سخن گفته و ضمن بیان اقدامات انجام شده در خصوص قصورات دستگاههای مختلف شفافسازی نمودند.
چالشهای تالاب صالحیه
درگی با اشاره به اهمیت و ابعاد منطقهای، ملی و بینالمللی تالاب صالحیه نظرآباد کرج افزود: سه مسئله « زهکشی، چرای دام و عدم تامین آب لازم برای تالاب » چالشهای اصلی تالاب صالحیه هستند با اینکه ضرورت احیای تالاب مورد تاکید تمام مسئولین از رئیس جمهور تا استاندار البرز میباشد ولی در مرحله عمل حلقههای مفقود و گرههای کوری وجود دارد که حل و فصل آنها عزمی ملی و پیگیریهای مردمی را میطلبد لذا این نشست جهت پایکار آوردن تشکلهای مردم نهاد محیط زیستی و رسیدن به درک مشترک از مسائل با همکاری جمعیت همیارکرج تشکیل شده است.
قزوین حقآبه تالاب را نمیدهد
مدیرکل محیط زیست با اشاره به مشخص شدن وظایف دستگاهها در شورای برنامهریزی استانی افزود: با این وجود در ۱۵ ماه گذشته اکثر دستگاهای درگیر با موضوع تالاب به جز شعار درمانی کار خاصی در مرحله عمل صورت ندادهاند و بعضا حتی گزارشکاری هم به ستاد ملی احیا ارسال نشده است.
وی با اشاره به عدم همکاری مسئولین استان قزوین در پرداخت حقآبه تالاب صالحیه گفت: برای زهکشی تالاب سازمان ملل ۱۲۰ هزار یورو بودجه اختصاص داده است و تابستان امسال زهکشی آغاز خواهد شد.
راهاندازی مرکز سیپای تالاب صالحیه
درگی ضمن اشاره به ۱۲۰ گونه پرنده شناسایی شده در تالاب صالحیه افزود: خوشبختانه البرز در بحث صنایع سبز دومین استان کشور است. به پاس قدردانی از زحمات این صنایع در حفاظت از محیط زیست و رعایت مسائل زیست محیطی لازم است از این صنایع تقدیر و تجلیل گردد.
لازم است مرکز تخصصی پیگیری مطالبات مردمی در حوزه فرهنگ سازی، مطالبهگری، آموزش کشاورزان و دامداران منطقه در مرکز سیپای تالاب صالحیه برنامهریزی، تجمیع و اجرایی گردد.
ریزگردها محصول بیبرنامهگیهاست
رضا قاسمپور معاون محیط زیست نیز با تشریح مسائل و مصائب تالاب صالحیه افزود: مطالعات هوش مصنوعی نشان میدهد که ۴۰ درصد عرصههای تالابی کشور به کانون ریزگردهای داخلی تبدیل شدهاند . نابودی تالاب صالحیه یعنی غرق شدن تهران کرج در گردوغبار و تعطیلی این کلان شهرها میلیاردها خسارت مادی و معنوی و تهدید سلامت جانی مردم را به همراه خواهد داشت.
اگر تا ۴۰۶ تالاب صالحیه احیا نگردد ما شاهد حداقل ۸۶ روز گردو غبار در البرز خواهیم بود.
مردم و مسئولین اکثرا زیباییهای تالاب را در فصل بهار دیده و از کانون گردوغبار تابستان غافلند.
کلام آخر اینکه وجود ریزگردها محصول بیبرنامهگیهاست.
جمعیت همیارکرج پایکار تالاب است
محسن کشاورز دبیر جمعیت همیار کرج نیز ضمن تشکر از برپایی نشست افزود: ما آمادهایم در کنار مسئولین مرتبط با مطالبهگری از دستگاههایی که در وظایف قانونی خود نسبت به احیای تالاب صالحیه قصور کردهاند مطالبهگری کنیم.
پیشنهاد میکنیم بازدیدی توسط جمعیت همیارکرج از تالاب صورت گرفته و ابعاد قضیه میدانی و عینی بررسی گردد.
کشاورز با اشاره به پای کار بودن جمعیت همیارکرج افزود: تغییر و تحول با مشارکت مردم تسریع و تسهیل خواهد شد.
مصوبات نشست ستادمردمی تالاب
مقرر گردید اداره کل محیط زیست با همکاری و مشارکت جمعیت همیارکرج و سایر سمنهای محیط زیستی اقدامات زیر را در دستور کار خود قرار دهد :
1- معرفی تالابصالحیه با برگزاری همایشهایعلمی در مدارس، دانشگاهها و ادارات استان البرز
2- پیگیری مصوبات استانی مربوط به تالاب صالحیه و نظارت بر چگونگی اجرای آن توسط ادارات کل منابع طبیعی، جهاد کشاورزی، آب منطقهای البرز و سایر سازمانها و نهادهای مربوطه
لازم به ذکر است که جلسه بعدی این ستاد در هفته محیط زیست به صورت همایش در ۱۶خرداد با دعوت از سازمانهای مذکور، استادان، معلمین و فعالین حوزه محیط زیست استان البرز در دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی برگزار خواهد شد.
در پایان مراسم محمود نادرخانی، خانم یوسفی،عیاری،رجایی، مجید آخشی، رضا قاسم پور و تعداد دیگری از حاضرین ضمن بیان نقطه نظرات محیط زیستی، سوالات و پیشنهادات خود را به اشتراک گذاشتند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جستارگشایی:
سهشنبه ۴ اردیبهشت ۴۰۳ آخرین امتحان شبهنهایی دبیرستانیهاست. به تاکید مدیر ساعی مجموعه ، هفت و نیم صبح در سالن امتحانات آماده باش هستیم. عوامل اجرایی از کله سحر برای آمادهسازی شرایط امتحانات، دریافت رمز و تکثیر و پخش سوالات و...از جلو نظام هستند. علی رغم تاکیدات موکد مسئولین مدرسه حداقل نیمی از بچهها گوشی موبایل به همراه دارند. البته هر کدام با ظرافت و شگرد خاصی جاسازی کردهاند. انتهای سالن موشکافانه جلسه امتحان را زیر نظر دارم. پاسخ نامه آزمون ادبیات فارسی حوالی ۷/۴۵ پخش میشود .
۹۰ درصد بچهها به جای نوشتن مشخصات روی پاسخ نامه با گوشی و یا برگه کاغذی که همراه دارند با سرعت برق و باد گزینهها را پر میکنند . خلاصه چشم ما روشن ! قبل از تکثیر و پخش سوالات شبه نهایی برخی از بچهها پاسخها را از کانال تلگرامی ...خریده و به دوستان خود هدیه دادهاند. حوالی ۸ معاون تیزبین قبل از پخش سوالات متوجه داستان شده و بیش از نیمی از پاسخ نامه متقلبین مصادره میشود و...
۱۲ اردیبهشت اصغر افشار رئیس اخلاقمدار و حاذق سنجش آموزش و پرورش استان البرز برای توجیه دانشآموزان پایه دهم « پایگاه علمی بنیاد فرهنگی آموزشی نصر » میهمان ماست.با اینکه زنگ آخر درس ندارم ولی برای شنیدن توضیحات راهگشای دوست دوره دانشگاه خوارزمیام پا به پای دانشآموزان و مسئولین پایگاه علمی در جلسه زانوی ادب میزنم تا اطلاعاتم را به روز کرده و داستان لو رفتن جواب آزمونهای شبهنهایی را نیز جویا شوم.
افشار یک ریز و پی در پی دغدغهها و تذکرات روشنگرانه خود را به سوی دانشآموزان تشنه و کنجکاو شلیک میکند و اتفاقا سوالی را که من در خصوص لو رفتن سوالات شبهنهایی داشتم لابهلای حرفهایش پاسخ میدهد.
به دلیل اهمیت این جلسه خلاصه گفت و گو و نتیجه پرسش و پاسخی که در انتهای جلسه صورت گرفت را برای اطلاع خانوادهها و دانشآموزان درگیر امتحانات نهایی سراسر کشور لیست میکنم.
- در زیست بوم جدید ؛ آزمونهای نهایی به نفع دانشآموزان مدارس عادی دولتی بوده و سیستم آموزشی به دلیل لحاظ سوابق تحصیلی فزاینده به عدالت نزدیکتر خواهد شد.
- مبنای اصلی طراحی سوالات،کتاب درسی بوده و هیچ سوالی خارج از چهارچوب کتب درسی طرح نخواهد شد. طراحان سوالات نهایی منتخب کشوری بوده و سوالات رمزگذاری میشوند.
- دانشآموزان به هیچ وجه اسیر شایعات و تحریکات مجازی و کانالهای فروش سوال و جواب قرار نگرفته و پول خود را حرام نکنند . با تمهیداتی که اتخاذ شده است در امتحانات نهایی آتی امکان لو رفتن سوالات مماس بر صفر است.
- دانشآموزان عزیز حداقل نیم ساعت قبل از امتحان در مدرسه باشید چرا که درب سالن امتحانات به روی شما بسته خواهد شد.با توجه به اینکه محل آزمون مدرسه خودتان نیست حتما قبل از شروع آزمونها محل امتحانات را شناسایی و بحث ترافیک احتمالی و حوادث پیش بینی نشده را مدنظر قرار دهید.
- پاسخنامه به نام دانشآموز بوده و کنترل مشخصات پاسخ نامه واجب است ؛ پاسخ سوالات فقط باید در جای تعیین شده باشد. دانشآموزان ملزومات لازم برای هر امتحان مانند ماشین حساب ساده برای امتحانات خاص را به همراه داشته باشند.
- تصحیح اوراق توسط دبیران خارج از استان صورت گرفته و در صورت اختلاف بیش از یک نمره بین مصحح اول و دوم، اسکن پاسخ نامه به دبیر سوم حواله خواهد شد.مصححین همدیگر را نشناخته و لذا امکان تبانی و مساعدت برای هیچکس فراهم نیست.
- اگر دانشآموز به هر دلیل امتحان ندهد، نمره خرداد ماه صفر منطور شده و سابقه برایش ایجاد نخواهد شد.اولیای دانشآموزان جا مانده از امتحانات خرداد لازم است با مراجعه به مدیر مدرسه مبدا علت غیبت را اطلاع داده و هماهنگی لازم جهت حضور دانش آموز در امتحانات شهریور را فراهم نماید. ارائه گواهی پزشکی برای دلیل غیبت ضرورت ندارد.
در آزمون های نهایی چیزی به نام آزمون غیبت موجه نداریم.
- برعکس کنکور، امتحانات نهایی نمره منفی ندارد لذا دانشآموزان سعی کنند هیچ سوالی را بیجواب نگذارند.
اگر برگه کم آوردید با هماهنگی نزدیکترین مراقب از صفحه زاپاس پاسخ نامه استفاده کنید.تمام پاسخنامههای استفاده شده و نشده باید تحویل مراقبین گردد.
- در دروس حفظی نوشتن عین کتاب شاید چندان ضرورتی نداشته باشد ولی کلید واژهها حتما باید در جواب قید شود.
- هر نمره خرداد ماه یک تراز محسوب شده و تراز بستگی به جامعه آماری شرکت کنندگان دارد.دانشآموز میتواند پس از قبولی در خرداد در صورت صلاحدید برای هر درس فقط یک بار در آزمون ترمیم نمره شرکت نماید.نمره ترمیمی فقط به درد دانشگاه خورده و در کارنامه درج نمیشود.
- بر اساس بخشنامه جدید هر دانشآموز در طول سه ساله دبیرستان میتواند از چهار تبصره برای دروسی که نمرهشان بین هفت تا ده باشد استفاده کند نمرات زیر ۷ قابل تبصره نیستند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جستارگشایی:
به گواهی تاریخ ، واقعه مهم اخراج پرتغالیها از تنگه هرمز توسط شاهعباس کبیر، بهانه نامگذاری دهم اردیبهشت به نام « روز ملی خلیجفارس » در ایران است.
این که دولت و ملت ایران به حفظ نام خلیج فارس حساس بوده و مانع از تغییر و قلب ماهیتش شوند کاری شایسته، بایسته و البته ناکافی است.چرا که منابع سرشار و مشترک بستر خلیجفارس در سالیان متمادی به دلیل سرمایه گذاری ناکافی ایران و ضعف تکنولوژیکی معطوف به تحریمها، توسط شیخنشینها فرصتطلبانه و یکطرفه غارت میشود و ما در این سونامی غارت یک طرفه ثروت عمدتا به حفظ نام خلیجفارس مشغول شدهایم و دگر هیچ.
از منظر روابط بینالملل افزایش اقتدار و چربش هژمونی ، ایران قوی بدون دخالت نظامی هم میتواند در نگهداشت این نام زیبا و تاریخی موثر افتد.
« بعد از صنعت ملی شدن نفت ایران و کوتاه شدن دست انگلیسی ها از منابع نفت ایران از سال 1950 نماینده سیاسی انگلیسی مقیم بحرین عبارت ساحل عربی را برای منطقهٔ جغرافیایی بخش جنوبی خلیج فارس که متعلق به عربهای تحتالحمایه انگلیس بود مرسوم ساخت و سپس به مرور کلمه خلیج عربی را جایگزین آن ساخت و سپس این نام را به کل خلیج فارس تعمیم داد.
با این وجود تا اوایل دهه 1960 هیچ گونه بحث و جدلی بر سر اسم خلیج فارس نبود و در تمام منابع اروپایی و آسیایی و امریکایی، دانشنامهها و نقشه های جغرافیایی این کشورها نام از خلیج فارس در تمام زبانها به همین نام یاد شده است » .
از خزر تا مازندران
در درازنای تاریخ حداقل ده نام مختلف برای دریای خزر از طرف ملتها و دولتهای مختلف جهان مورد استفاده بوده است . دریای خزر، دریای مازندران، دریای گرگان (جرجان)، دریای هیرکان، دریای کاسپین،دریای قزوین، بحر خوارزم و...بخشی از نامهایی است که به فراخور زمان و مکان از طرف اقوام پیرامونی و بعضا غیرهمجوار نصیب دریای خزر شده است.
از بین این نامها خزر،کاسپین و مازندران مصطلحتر بوده و هرکدام فلسفه وجودی خود را دارا هستند. مازندران نامی است که بعضا در ایران مورد استفاده بوده و اشاره به بهترین و سرسبزترین کنارههای این دریای در حال دریاچه شدن است. خزر نامی است تاریخی و معطوف به ترکان یهودی تبار خزر و کاسپین عنوانی است که شمول جهانی داشته و بیشتر غربیها برای دریای خزر از آن استفاده میکنند.
ما همان قدر که به خود حق و اجازه میدهیم که برای دریای خزر در داخل نام دریای مازندران را انتخاب کنیم به همین سیاق کشورهای عربی حوزه خلیج فارس این حقانیت را به خود قائل میشوند که کنارههای خود را سواحل عرب بنامند و از این منظر شاید بر آنها حرجی نباشد.
مشغول شدن با نام خلیجفارس؟!
دکتر توکل غنیلو دانشآموخته تجارت بینالملل در جایی مینویسد:
« ...قضیه حتی فاجعه بارتر از آن است که آقای مولوی توصیف میکنند. چون کسر قابل توجهی از مبلغی که ایشان به عنوان عدم النفع یاد میکنند عملاً زیان است نه عدم النفع.
مصداق بارز این زیان را در میدان مشترک گازی ی بین ایران و قطر (پارس جنوبی/ گنبد شمالی) شاهد هستیم. این میدان واقع در خلیج فارس، فارغ از ۵۰ میلیارد بشکه میعانات گازی، با حدود ۵۱ تریلیون متر مکعب ذخایر گازی اثبات شده در جا ( in-statu) بزرگترین میدان گازی جهان است.
عظمت و اهمیت این میدان وقتی مشخص میشود که بدانیم کل ذخایر گازی اثبات شده در جهان حدود ۱۸۸ تریلیون متر مکعب و مجموع ذخایر گازی روسیه به عنوان دارنده بزرگترین منابع گازی جهان ۳۷.۴ تریلیون متر مکعب است.
حدود دو دهه است که ایران به جهت تحریمها، عدم سرمایهگذاری و نیز فقدان تکنولوژی لازم نتوانسته است از این منبع عظیم متناسب با سهم حدود ۳۸ درصدی خود از میدان (۳۷۰۰ کیلومتر مربع از مجموع ۹۷۰۰ کیلومتر مربع)، بهره برداری کند.
در همین دوره زمانی، قطر با سیاستهای سرمایهگذاری مناسب اسب استخراج و صادرات گازی خود را چهارپا تاخته و با بهرهگیری از آن رفاه حداکثری برای شهروندان خود فراهم کرده است. صرفاً در سال گذشته ۱۳۲ میلیارد دلار درآمد از صادرات گاز داشته است. قطر در صادرات LPG در صدر جدول قرار دارد.
با لحاظ اینکه اکثریت گاز صادراتی قطر از میدان مشترک مذکور استخراج میشود محاسبه میزان ضرر و زیان ایران از عدم سرمایهگذاری لازم برای استخراج متناسب گاز از این میدان، کار صعب و سختی نیست. این دیگر عدم النفع نیست بلکه زیان مطلق و از دست دادن ثروت طبیعی است » .
خلیج فارس؛ قلب تپنده خاورمیانه
علاوه بر ذخایر بی نظیر نفت و گاز خلیج فارس به وسعت بیش از دو میلیون و سیصد کیلومتر مربع نباید از موقعیت استراتژیک، ژئواستراتژیک و دیگر مواهب خدادای خلیج فارس غافل شد.
بخشی از اهمیت خلیجفارس را لیست میکنیم :
- دارا بودن بیش از پنجاه بندر ماهیگیری مهم جهان
- زیستگاه بیش از ۲۰۰ گونه متنوع از آبزیان
- مهمترین آبراه خاورمیانه
- زیباترین سواحل مرجانی و نقرهای جهان
- بیش از ۱۳۰ جزیره مسکونی و غیرمسکونی
- صیدگاه مرغوبترین مروارید جهان
- سومین خلیج بزرگ جهان
- بزرگترین انبار و ترمینال نفتی جهان
- بیش از ۲۰۰ چشمه آب شیرین در دل آبهای شور
- مهمترین منطقه راهبردی و سیاسی جهان
حرف آخر اینکه ؛
به قول دکتر غنیلو "جالب اینجاست که جامعه روشنفکری کشور هم به جای توجه به عمق این فاجعه و زیان صدها میلیارد دلاری، خود را مشغول به دفاع از نام خلیج فارس کرده که عملاً نه پایهی مستحکم حقوقی و زبان شناسی دارد و نه انتفاع اقتصادی.
این هم رابطه بین فرهنگ و توسعه » .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جستارگشایی
خانم دکتر صدف میرزاباقریان دندانپزشک حاذق کرجی است که در کنار شغل خطیرش توجه کافی و وافی به تربیت و پرورش بچهها، ضرورت تفکر انتقادی و لزوم آموزش مهارتهای زندگی در مدارس داشته و البته شخصا پیگیر امورات تحصیلی فرزندانش میباشد.
با توجه به نزدیکی به هفته معلم و لزوم اطلاع از دیدگاه اولیای دانشآموزان به عنوان شرکا و ذینفعان دستگاه تعلیم و تربیت از چالشهای آموزش و پرورش و ارائه راهحلهای احتمالی؛ این مهم را از خانم دکتر جویا شدهایم که ذیلا پاسخها و نگرش ایشان را به عنوان اولیا و مخاطب بیرونی به مقوله تعلیم و تربیت را تورق میکنیم.
« صحبت پیرامون چالش های آموزش و پرورش فعلی کار ساده ای نیست. اساسا نمیتوان آموزش و پرورش را به عنوان نهادی مجزا در نظام جمهوری اسلامی ایران در نظر گرفت . بدیهی است که برخی از مسائل و مشکلات ریزنشتهای سیستم ناکارآمد میباشند و حل شدنشان منوط به برطرف شدن مسائل اصلی در سطح کلان نظام است.
از نظر من شاید بتوان پیرامون این مقوله به عنوان چالش های اصلی صحبت کرد و اندیشید » .
بودجه ناکافی آموزش و پرورش
مورد اول و مهم ترین مشکل عدم تخصیص بودجه مالی کافی به آموزش پرورش است که محصول این نارسایی منجر به روی آوردن مدیران و موسسان مدارس به تغییر کاربری مدرسه ها شده، آنها مدرسه را بیشتر به چشم فضایی برای کسب درآمد به جای پایگاه آموزش دانشآموزان کارآمد می بینند.
مدارس در حال حاضر از نظر من به دو نوع تقسیم می شوند:
نوع اول مدارس غیردولتی که با شعارهای تو خالی هوشهای چند گانه سعی در جذب والدین پرمشغله و ظاهر بین با آپشنهایی مانند « کیف در مدرسه » به همراه وعده های غذایی (فاقد ارزش تغذیهای) هزینههای هنگفتی به جیب میزنند.
این مدارس عملا کاسب بوده و موقع ثبت نام حسی شبیه رزرو اتاقی در هتل پنج ستاره به مخاطب تلقین میکنند ولی در نهایت امر هم چیزی که واقعا اتفاق می افتد سرگردانی والدین از مدرسه ای به مدرسه دیگر با امید اینکه شاید اینبار شعارها عملیتر باشند.
نوع دوم مدارس دولتی هستند که به روشهای مختلف سعی بر این دارند با عنوان کمک به مدرسه، کمبود بودجه خود را جبران کنند طبیعتا توقع والدین خیلی زیاد نیست و اگر غیر از این باشد کسی پاسخ گو نخواهد بود . نحوه اداره این گونه مدارس در مقیاس کوچکتری مشابه روش اداره دولت است.
کمبود نیروی انسانی با کیفیت
چالش دوم کمبود نیروی انسانی کارآمد و لایق جهت تدریس در کلاسهاست که این هم مربوط به مشکل عدم توازن درآمدها با هزینههاست و احتمالا نبودن تمهیدات استخدام نیروی کارآمد متناسب با نیازهاست.
در حال حاضر معلمها واقعا با انگیزه درونی مشغول به کار هستند بر هیچ کس پوشیده نیست که بیشترین ظلم به این قشر وارد شده است . فقط و فقط عشق هست که میتواند باعث صرف وقت و انرژی بدون دریافت دستمزد درخور باشد.
پر واضح است که این موضوع هم مسئله ای کلانی است که از سلسله مراتب بالاتر باید اصلاح شود.
در مدارس غیردولتی و دولتی سعی و سیاست بر این است با حداقل نیروی کاری امور تدریس حل و فصل شود تا برای مدرسه مقرون به صرفه باشند. اما معلمی که دغدغههای مالیاش سر به فلک کشیده و صد البته محق هست کجا میتواند از خلاقیت، نوآوری و عشق و ایثارش برای تدریس استفاده کند؟!
تدریس نتیجهگرا و آزمون محور
سومین و شاید پایهایترین چالش، روش نهادینه تدریس در مدارس ایران هست، این روش نتیجهگرا و آزمون محور هست که هرنوع خلاقیت و ابتکار و امکان خطا و بارور شده فلسفه ذهن در کودکان را در نطفه خفه میکند. این در حالیست که در کشورهایی چون فنلاند آموزش بر اساس کسب تجربه و درک و فهم عملی دانش آموزان است. بیشترین تمرکز این روشها بر یادگیری عینی و عملی است نه صرفا تدریس ؛ سیلابسهای درسی تا پایان سال و ارزشیابیهای بیارزش و فرمالیته.
نظام آموزشی که بر پایه تمرکز بر پرورش هوش ریاضی بیش از بقیه هوش ها و ایجاد مستمر جو مقایسه و برتری جویی دانش آموزان استوار است همچون یک تومور سرطانی است که باید هر روز منتظر و شاهد متاستازش به سایر قسمت های جامعه باشیم » .
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
روزی روزگاری از مسیر خیریه همنمک تهران پیگیر مساعدتهای مالی، مشاورهای و معنوی برای خانوادههای آسیبپذیر، اولیای بدسرپرست و بیسرپرست برخی از مدارس حاشیهای کرج بودیم.
یادش به خیر ...
در جست و جوی زندگی
در مدرسهای که مسئولیتش بر دوشم بود دانشآموز پریشان احوالی داشتیم که مادرش سرپرست خانوار و همکار خدماتیمان در یکی از مدارس بود. به خاطر غیبتها و اوضاع وخیم درسی دانشآموز به حکم وظیفه تماسی با اولیای دانشآموز گرفتیم و برای بررسی موضوع مدرسه دعوتش کردیم.گفتند: فقط جمعه صبح امکان حضور دارند. هر روز تا ۱۱ شب سرکارند، دلیلش را پرسیدیم قضیه را پیچاند. از پسرش محل کار مادر را جویا شده و فردای دیروز با معاونم به طور ناشناس به مدرسه محل کار مراجعه و از مدیر جویای احوالات اولیای مورد نظر شدیم. اطلاعات چندانی نداشت گفت: فقط میدانم شیفت دوم فلان مدرسه اضافهکار برداشته است الان هم فرستادمش اداره.
از سرِ کنجکاوی...
عصر آن روز موقع تعطیلی مدارس جلو مدرسهاش سبز شده و خودم را معرفی کردم. سرپایی همکلام شدیم. گفت متاسفانه وقت ندارم. باید سریعا خود را به خانه مادر مریضم در چهارباندی مهرشهر برسانم.الانم کلی دیرم شده است. راستش کنجکاوی خبرنگاری امانم نداد. گفتم اتفاقا من مسیرم مهرشهر هستش. صندلی پشت آرام گرفت . از آینه چِکش کردم بانویی عبوس با سن مثبت پنجاه، خسته روحی و کوفته جسمی.
زندگی در حاشیه کار
در ازدحام ترافیک خوابش برد. نزدیک مهرشهر با زنگ موبایلش از خواب پرید.
احتمالا صاحبکارش داشت به شدت سین جیم اش میکرد که کجایی؟ تمام ظرف و ظروف رستوران روی دستمان مانده و...
اشتباه کردم و پرسیدم منزل مادر کجاست؟
بغضش شکست و نتوانست جلو گریههایش را بگیرد. کدام مادر؟
کدام چهارباندی؟ خوشین آقای مدیر !
الحمدالله نفستون از جای گرمی بلند میشود و در حاشیه زندگی کار میکنید.
راستی اومده بودین بدبختیهای منو ببینین؟ بسمالله ...
الان باید در شیفت سوم کاری تا ۱۱ شب اینجا باشم. حالا فهمیدین چرا فقط روز جمعه (که البته پرستار مادر بیمارم هستم) میتوانم به خاطر درس و مشق بچهام مدرسه خدمت برسم؟
مهر مادرانه؛ تا کی تا کجا؟!
راستش هنگ کرده بودم ؛ با بغض تمام گفتم: آخه چرا شما از کله سحر تا نصف شب باید سه شیفت کار کنید؟چرا؟
نفسی عمیق کشید و گفت:
دو دختر دانشجو دارم با یک پسر که مدرسه شماست.هر کدام از سه کارم را که از دست بدهم انگار یک فرزندم را از دست دادهام.
در مقابل این استدلال و ایثار مادرانه هیچ جوابی به جز سکوت و شرمندگی نداشتم. حداقل کاری که میتوانستیم بکنیم کمک به بهبود اوضاع درسی پسرش و حمایت مالی و معنوی به خانواده از مسیر خیریه بود و دیگر هیچ.
فقر و فحشا نزدیکتر از دیروز
یادم آمد که قدیم ها معمولا یک نفر کار میکرد و یک خانواده پرجمعیت را سیر کرده و نسبتا آبرومند میچرخاند.
امروزه چقدر راحت بر خیل چنین شیرزنانی نستوه و با مناعت طبع والا افزوده میشود و بدتر اینکه چقدر راه باریک فقر و فحشای ناچاری در حال انبساط و انفجار است.
راستی در چنین مواردی وظیفه دولت، نهادهای خدماترسان، سمنهای مردم نهاد و خیریهها دقیقا چیست؟
یادم آمد که دولت مستقر کوچکترین انتقادی را برنمیتابد و در حال انسداد تدریجی تفکر انتقادی و منزوی کردن افراد مستقل و افکار متفاوت است.
در این جا اگر بخواهی صدایت شنیده شود تنها باید روایت رسمی را جار بزنی.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
دوشنبه ۱۵ آوریل مصادف با ۲۷ فروردین ۱۴۰۳ روز جهانی هنر میباشد.
« روز جهانی هنر (world art day) یک جشن بینالمللی هنرهای زیباست که توسط انجمن بینالمللی هنر (IAA) به منظور ارتقای آگاهی از فعالیتهای خلاقانه در سراسر جهان اعلام شدهاست. این تاریخ به افتخار تولد لئوناردو داوینچی تعیین شد. داوینچی به عنوان نماد صلح جهانی، آزادی بیان، بردباری، برادری و چند فرهنگی و همچنین اهمیت هنر برای سایر زمینهها انتخاب شد » .
همچنین ۲۵ اکتبر به ابتکار نقاش کانادایی کریس مک کلور صاحب سبک رئالیسم عاشقانه روز جهانی هنرمند لقب گرفته است.
روز هنر و هنرمند را بر تمام هنرمندان راستین ایران و جهان تبریک میگویم.
هنرمند کسی است که عرق روحی خویش را در یکی از قالبهای هنری همانند نقاشی، طراحی، مجسمه سازی، صنایع دستی، موسیقی، نمایش، عکس و فیلم و یا حتی در کالبد رمان و شعر می دمد و سعی می کند با مضامین مختلف و روایت های نو و منعطف در ژانرهای متفاوت و روح نواز به شهروندان ارائه نماید.
نگاه به مجسمه ای بی سر و صدا و خیره به ابدیت، حس خشم و نفرت در یک تابلو، تصویری از یک جهان تبه شده در یک خط- نقاشی، دریافت صدای غم انگیز و حزن آلود از یک ملودی و... همه و همه تحمل مشقات زندگی خشک و بی رحم ماشینی را بر ما راحت تر خواهد کرد.
هنر بخش مهمی از تجربه بشری برای زمان خارج از ذهن است. امروزه هنرمند مبارزی است که همزمان در دو جبهه متفاوت درون و برون در نبردی بی امان می باشد.
در مبارزه درون، یک هنرمند در تکاپو برای پیدا کردن پاسخ به پرسش هایی در زمینه چیستی ها و چرایی های زندگی بوده و تلاش برای کاستن از درد و رنج انسانها و تسکین آلام بشری، بخش برونی این مبارزه می باشد.
همچنین هنرمند از مسیر هنر در ایجاد زیبایی و نشاط روحی به انسان سرگشته در کسالتهای روحی و روانی و اسیر در چنگال تکنولوژی مددرسان خواهد بود.
رسالت یک هنرمند دیدن و به تصویر کشیدن حقایق زیر پوست شهر است، واقعیت هایی که با چشم غیرمسلح افراد عادی قابل درک و تشخیص نیستند.
وزارت فرهنگ و هنر
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از انشعابات وزارت فرهنگ اسبق (مشتمل بر آموزش و پرورش، آموزش عالی و فرهنگ و ارشاد اسلامی) است.
به عنوان یک دست اندرکار کوچک امور فرهنگی هنری پیشنهاد می کنم تا نام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به سه دلیل به وزارت فرهنگ و هنر تغییر یابد:
اولا: واژه ارشاد اسلامی بیشتر معطوف به امورات مذهبی و قرآنی است و به نظر می رسد با وجود پرداخت تخصصی سازمان تبلیغات اسلامی به امورات مذهبی و راهبری تخصصی صنف روحانیون، این وظیفه سنگین و تخصصی به همان سازمان طلایه دار این امور یعنی سازمان تبلیغات اسلامی محول گردد تا ضمن پرهیز از تشتت و موازی کاری، پرداخت به امور قرآنی و مذهبی کاملا تخصصی باشد.
ثانیا: در عنوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی عملا هنر و هنرمند نادیده گرفته شده است و هنرمندان احساس مطلوبی به این محذوفیت و نادیده گرفته شدن ندارند. واژه فرهنگ در برگیرنده کلیت امور هنری نیست و واژه های مدنیت و تمدن بهتر می توانند مدعی شمولیت و دربرگیرندگی فرهنگ و هنر باشند.
به طور کلی امورات فرهنگی در ایران متولیان متکثر و متعددی دارد. تصور کنید در شهر تهران مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی فردی با گرایشات اصلاح طلبی، مدیرکل سازمان تبلیغات اسلامی فردی با گرایشات اصولگرایی و همچنین معاونت فرهنگی اجتماعی شهرداری فردی تکنوکرات باشد و این سه بزرگوار بدون هماهنگی اگر بخواهند هر کدام ساز خود کوک کرده و بنوازند !
چه بلبشویی که در شهر برپا نخواهد شد و شهروندان آب به آب شده و نهایتا از امور فرهنگی، هنری و دینی گریزان و یا بی تفاوت خواهند شد.
ثالثا: واژه ارشاد اسلامی ناخودآگاه مخاطب را به یاد گشت ارشاد و اقدامات پلیس انتظامی در برخورد با منکرات اجتماعی می اندازد و چنین تقریب ذهنی تاثیر مثبتی روی روح و روان حساس و لطیف یک هنرمند، شاعر، نویسنده و اهالی رسانه به جا نخواهد گذاشت.
وضعیت هنرمندان شهرستانی
حال و روز هنر و هنرمند در جغرافیایی زیستی ما چندان مساعد نیست. هنرمندان ما عموما زیر خط فقر هستند. درجه محرومیت با دوری از پایتخت و البته کلان شهرها نسبت معناداری دارد. هرچه از پایتخت دورتر می شویم حال هنر و هنرمند ناخوش تر می شود. لذا اکثر هنرمندان شهرستانی به جبر زمان و تازیانه مکان از آبادی خود به سوی شهرهای برخوردار روانه شده و داغ غربت بر پیکرشان نشانه می رود.
تکالیف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
به نظرم مهمترین تکلیف این وزارتخانه در کنار تقویت روح تحقیق و تتبع و ابتکار در زمینه های فرهنگی و هنری و اعتلای آگاهی های عمومی، تدارک و تمهیدات لازم برای بسترسازی مناسب و سهولت در پیشبرد امورات فرهنگی و هنری و انجام فعالیتها با تشویق، تبلیغ، ترغیب و ترویج هنر است.
تصدی گری دولت در امور فرهنگی و هنری امری منسوخ و شکست خورده می باشد.
دولت بهتر است به جای دخالت مستقیم در امور، ساز و کار مناسب و چارچوب های خود را به وضوح اعلام کرده و الباقی را به بخش خصوصی (نه اختصاصی) واگذار نماید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جستارگشایی:
امروز یادداشتی دلسوزانه تحت عنوان « دغدغه تحول در آموزش و پرورش البرز » به قلم دکتر حدادیان (خیر آموزشی فیزیک در استان البرز) خطاب به دکتر عبدالهی استاندار البرز را در کانال البرزپژوهی مطالعه کردم.
سطر سطر این نوشته آکنده از بارش دغدغه، یادآوری مسئولیتپذیری و فوران احساس و عاطفه در ضرورت تداوم و گسترش خدمت بیمنت به دانش آموزان مستعد پایین دست جامعه در قالب « بنیاد فرهنگی آموزشی نصر » بود. گلهمندی از مدیرکل آموزش و پرورش استان البرز به خاطر توجه ناکافی به موضوع خیرین آموزشی و البته سپاسگزاری از استاندار دغدغهمند و توسعهگرای البرز بخش دیگری از یادداشت دلسوزانه مذکور است.
اندیشه چون باد است و دانش بادبان
مطالعه ی پاراگراف زیر از یادداشت مذکور، آرامش خیالم را در تعطیلات نوروز به هم ریخت آنجا که میگوید:
« جناب دکتر عبداللهی، اندیشه چون باد است، دانش چون بادبان و انسان چون کشتی، اگر فکر و اندیشه دانش پژوهان مدیریت نشود، مسیر را اشتباهی رفتیم، چون هدف همه ما در آموزش و پرورش، دانش آموز و مدرسه، به عنوان مکان مقدس و امنی که قرار است؛ علم، فرهنگ و تمدن در آنجا شکل ثابت و دائمی بگیرد و.... »
با توجه به اشراف نسبیِ راقم به خدمات چند بعدی و چندلایه بنیاد فرهنگی آموزشی نصر در استان البرز، لازم شد من نیز چند جملهای به یادداشت دکتر حدادیان سنجاق نمایم.
پایگاه سه سالانه علمی؛ تجربهای نو
بدون شک راهاندازی پایگاه سه سالانه علمی « بنیاد فرهنگی آموزشی نصر » حداقل تجربه جدید و حرکتی متفاوت در سطح استان البرز میباشد. ارائه آموزش با کیفیت در کنار پرداخت جدی به امور پرورشی، مشاورهای، اردویی، بهداشتی، ورزشی، هنری، ایاب و ذهاب (صد در صد رایگان) در منطقهای محروم و پرچالشی مانند کمالشهر کاری است کارستان و البته ستودنی و ماندگار.
این دست آورد محصول حمایت و پشتیبانی همه جانبه مادی و معنوی سید جلال نصری و همچنین برنامهریزی علمی و کارِگروهی تیم مراد مالمیر(قائم مقام بنیاد) میباشد.
خروج از مونولوگ و تمرین دیالوگ
برای مثال دکتر حدادیان و رضا قاسمپور (و دیگر اساتید مجموعه) در نقش مدرسین ریاضی فیزیک مرکز، در تلاشند که علاوه بر آموزش مفاهیم پایهای و تمرین کسب مهارت حل مسئله و ریاضتکشی علمی، آموزش را از حالت معلم محوری (مونولوگ) به کلاس مشارکتی (دیالوگ) مبدل کرده و در یک کلام بحث مشارکت جدی و عملی دانشآموزان (تاکید پیام نوروزی رهبر انقلاب در شعار نوروزی مبنی بر جهش تولید با مشارکت مردم) و همچنین بنیاد تفکر انتقادی را در ذهن و روح دانشپژوهان جوان جا بیاندازند.
این تجربهای نو در دستگاه تعلیم و تربیت در سطح استان تازه تاسیس البرز میباشد.
درس معلم ار بود زمزمه محبتی...
در وصف کلاسهای بنیاد همین بس که در بینالتعطیلینها در اکثر مدارس کشور در حالی که کلاسهای شیفت صبح با یکدستی و وحدت رویه دانشآموزانِ فراری از درس و مشق به تعطیلی کشانده شدند بعدازظهر در پایگاه سه سالانه علمی بنیاد نصر در کمالشهر، غیبت دانش آموزان ما نزدیک به صفر بود و جالبتر آن که همین دانش آموزان اکثرن شیفت صبح در مدرسه خود غایب بودند.
آنالیز این رویداد غیرمنتظره و رفتار پارادوکسیکال زمانی جالبتر خواهد بود که بدانیم دبیران پایگاه علمی ارتباط نمره ای و حضور و غیابی با دانشآموزان نداشته و کلاسها با رویکرد تقویتی و کنکوری به صورت کاملا رایگان با پشتیبانی و مدیریت « بنیاد فرهنگی آموزشی نصر » اجرا میشود.
عینیت یافتن آموزش چند ساحتی
لازم به ذکر است که بنیاد نصر سعی کرده است با ارائه آموزش با کیفیت و متفاوت البته با جذب دبیران ممتاز تهران -کرج و با فراهم آوردن بهترین امکانات برای اجرا و عینیت یافتن آموزش چند ساحتی مد نظر اسناد بالادستی آموزش و پرورش، در تلاش است تا نقاط ضعف و کاستیهای دانشآموزان پایه دهم کمالشهر را به نقطه قوت بدل کرده و در طول سه سال دانشآموزان جامعه هدف را علاوه بر آشتیدادن با مهارتهای زندگی، برای ورود به بهترین دانشگاههای دولتی آماده نماید.
در پایان با خوانش شعری که خطاب به اساتید « سیدجلال نصری» و « مراد مالمیر » در مراسم جشن تحول در ۲۱ اسفند در کانون شهید فهمیده ارائه شد به استقبال سال پرهیاهوی جدید آموزشی میرویم.
روشنتری از فردا
از شهر فرنگ آمد
با ناز و درنگ آمد
بهبه چه زرنگ آمد
باز آمدهای ای دوست
هر سو نگرم یاهوست
عشق است و خطر دارد
آهنگ ظفر دارد
چشمی به سفر دارد
دل در گِروِه ایران
پاینده و جاویدان
حق سرور و سالار است
زیبنده دادار است
الله نگهدار است
نصر از تو مراد از تو
هنگامهی داد از تو
در وادی حیرانی
تو سلسله جنبانی
البته مرا جانی
چشمان تو سوسو زد
لبیک به یاهو زد
درسی که به ما دادی
عشق است و همه شادی
شیرینیی و فرهادی
شهر است و کمال از تو
یوسف به جمال از تو
بیعشق صفایی نیست
شاید که خدایی نیست
"امید رهایی نیست
وقتی همه دیواریم"
با عشق سرِ کاریم
صنعانی و منصوری
گه تاری و تنبوری
"خیریه نصر" فوری
ای حامی محرومان
تو سید مظلومان...
علمی که عمل دارد
عشق است و امل دارد
جنگ است و جمل دارد
بنیاد تو مکتب زد
نوریست که به شب زد
آن گه که شود غوغا
روشن تری از فردا
تابنده تر از رویا
دل رعشه به جانم زد
آتش به جهانم زد
تنها غم من دوریست
دل وصله ناجوریست
این فاصله ها صوریست
بگشای پر پرواز
شاید که شود اعجاز
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
با اینکه مدارس فعلی به طور تبعیض آمیزی در بیست و چند مدل ناعادلانه و طبقاتی تقسیمبندی شدهاند ولی هنوز هم در گوشه و کنار مدارسِ خشک و بیروحِ عادی دولتی، ستاره بخت و اقبال دانش آموزان مستعد هر از گاهی سوسو میزند.
یکی از دانشآموزان چند وجهی ؛ (دبیرستان باقرالعلوم حسینآباد مهرشهر) دانیال عبدلی دانش آموز پایه دهم رشته تجربی است.
امسال دانیال در قالب تیم باشگاه آریانا به پاس موفقیتشان در مسابقات دانش آموزی رباتیک استان، مجوز حضور در مسابقات بینالمللی رباتیک در کشور برزیل را کسب کردهاند.
با معرفی و راهنمایی مدیر ساعی و دلسوز ( آقای ابریشمفروشزاده) در دفتر مدیریت با قهرمان رباتیک ناحیه ۴ کرج گفت و گویی می کنیم و از چرایی و چگونگی اتصال به دنیای پر رمز و راز رباتیک و مشوقهای احتمالی تا نحوه تامین هرینههای سنگین این رشته مهیج و میزان همراهی خانواده و مساعدت مسئولین امر سخنانی رد و بدل میکنیم.
خلاقیت و تفکر انتقادی در جملات و نگاههای مهربان دانیال موج میزند.
نحوه عضویت در تیم رباتیک استان:
از کودکی شدیدا به رباتیک علاقه مند بودم و موضوع را با خواهرم در میان گذاشتم. ایشان با مشاهده میزان عشق و علاقه من، با تحقیق به آموزشگاهی مطمئن برای آموزش علمی و کاربردی رباتیک رسیدند. سپس موضوع را با پدر و مادرم در میان گذاشتیم. با اینکه هزینه کلاسهای رباتیک برای خانوادههای متوسط و آسیبپذیر ، کمرشکن و سرسامآور است ولی وقتی اولیا شوق و اشتیاق زایدالوصف فرزندشان را دیدند به هر ترتیبی شده بیمنت پسرشان را تا به امروز ساپورت مالی و معنوی کردهاند.
تلاش برای انتخاب شدن در تیم برون مرزی حداقل کاری بود که میبایست در قبال زحمات پدر و مادرم انجام میدادم.
آقای محمدی ؛ مدیر آموزشگاه رباتیک آریانا در فصل ثبتنام مسابقات با فراخوان بچهها، تیم منسجمی از شاگردان قبلی و فعلی اش را فراهم و در مسابقات فیراکاپ شرکت کردیم.
خوشبختانه با کسب مقام اول این شهرآورد، مجوز اعزام به مسابقات جهانی برزیل را احراز نمودیم.
از بنیاد نصر تقاضای مساعدت دارم
متاسفانه مسئولین مربوطه و دولت هزینه اعزام به مسابقات جهانی برزیل را تقبل نکرده و به عهده خانوادهها و یا به اسپانسر و خیرین احتمالی حواله کرده است. از طرفی پدر و مادر من فقط برای ثبتنام و شرکت در مسابقات فیراکاپ داخلی تاکنون ۲۰ میلیون تومان پرداخته اند و دیگر تاب و توان پرداخت هزینههای مسابقات بین المللی برزیل را ندارند.
از طریق مدیر دلسوز دبیرستان باقرالعلوم و همچنین بچههای مدارس کمالشهر شنیدم که بنیاد نصر از دانشآموزان مستعد و خلاق همهجانبه حمایت کرده و مخارج این چنینی را پشتیبانی مالی میکند.
از مسئولین محترم بنیاد نصر ( آقایان نصر و مالمیر) خواهشمندم از این دانشآموز نخبه رباتیک پشتیبانی نمایند. من هم قول میدهم ضمن خوانش عالی درسهایم از مسابقات برزیل دست پُر برگشته و برای کشورم مدال افتخار کسب کنم.
بنیاد نخبگان دقیقا کجای ماجراست ؟!
نخبگان فکری و ابزاری انسانهایی خلاق و متفاوت هستند . اگر حمایت به هنگام جامعه و خانواده پشت سرشان نباشد منزوی شده و یا با قمارِ زندگی خود و در تنگنا قرار دادن خانواده ریسک کرده و به آن سوی آبها پر میکشند.
بنمایه پدیده فرار مغزها شاید رسیدن به امکانات مطلوب، تجربه آزادیهای اجتماعی حداکثری و اشتغال متناسب با خلاقیت و نوآوریهاست.
گرچه فلسفه تاسیس « بنیاد ملی نخبگان » برای حمایت از افراد خلاق و نوآور میباشد ولی بهرهمندی از خدمات نازل این بنیاد نیز نیازمند گذر از هفتخوان رستم و داشتن روابط رانتی است.
سوال بر زمین مانده آن است که دقیقا چه کسی و چه ارگانی باید پشتیبان عملی دانیالهای خلاق مملکت باشند؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
حوالی ساعت عشق، ۱۶ اسفند طبق معمول چهارشنبهها در حال آماده شدن برای حضورِ دلی بر سر کلاسهای سهسالانه علمی « بنیاد فرهنگی آموزشی نصر » در کمالشهر کرج هستم.
در آخرین لحظه خروج از منزل و در اتفاقی نادر، موبایلم فراموش شده و بیسلاح از منزل بیرون میزنم.
وسط راه متوجه این خسران عظما و نقصان ابدی میشوم. از شما چه پنهان، انگار جهان بر سرم آوار میشود. قصد برگشت به منزل دارم ولی چشمهای نگران دانشآموزان منتظر در ذهنم تجسم شده و از برگشت منصرف میشوم.دار و نداریم گئدیر الدن...
خلاصه مسیر کوتاه مهرشهر تا کمالشهر برایم به سفری مشقت بار و طولانی بدل میشود.انگار دار و ندارم را به یغما بردهاند یا وسط راهی که نابلد هستی وِیز گوشیت پنچر شده باشد.خلاصه به هر زحمتی شده سر ساعت خودم را به مدرسه میرسانم. یکی از همکاران با مشاهده احوال پریشانم میپرسد: اتفاقی افتاده؟
رنگ به رخسار نداری پسر؟
در پاسخ میگویم: موبایلم رو خونه جا گذاشتم. انگار روح و روانم را به مسلخ بردهاند و...
همکارم که کمی شوخ طبع است فوری میگوید:آی شیطون نگران لو رفتن پیامهای گوشیت هستی پس....
میگویم: نه استاد، گوشی من رمز و رازی نداره . موبایلِ معلم خبرنگاری، پاک پاک هستش و تحت کنترل از ما بهتران...
سرکلاس ثانیهها برایم به دقیقه مبدل میشود. حسابی گیج و واجم مثل مار زخم خورده به خود میپیچم.
زندانی موبایل خویشیم و...
خلاصه دو جلسه کلاس درس برایم در حد یک ماه سپری میشود و زندانی در خویشم.
این داستانِ سه ساعت جدایی یک معلم خبرنگار از گوشی موبایلش میباشد.
خدای من !
ما را چه شده؟
هیچ شمارهای از هیچ کس را حفظ نیستم. انگار تمام زندگی،اطلاعات شخصی، تعاملات اجتماعی و در یک کلام هویتام به گوشی موبایل گروه سه پیچ خورده است و... این قدر وابستگی و اعتیاد به گوشی
مگه میشه؟ مگر داریم ؟
واهمه از بیموبایلی و بیاینترنتی ؛ (نوموفوبیا) وابستگی شدید به تلفن همراه عوارض شدید روحی روانی و جسمی درپی خواهد داشت.
مدارس در محاصره گوشیهای دانشآموزان
این داستان قریب به اتفاق من و شما در مواجهه با گوشیهای هوشمند اندروید است.
احتمالا گوشیهای ما به محبوبترین همدم، امینترین دوست و خلاصه به جعبه سیاه زندگیمان بدل شدهاند.
زنگ مدرسه خورده نخورده ناخودآگاه مثل برق و باد به سمت محبوب گم گشته به پرواز درمیآیم و با لایی کشیدن راه را در رسیدن به وصال مطلوب و محبوب قیچی میکنم.
راستی؛
انتظارمان چقدر واقعبینانه و مهمتر از آن چقدر قابل اجرا و عملیاتی است؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ در تنگنای دوازدهمین دوره انتخابات مجلس در منزل یکی از دوستان تصادفا برنامه مستند چوپانان کوهستان پامیر را در ماهواره مشاهده و به خاطر همذات پنداری عجیب و غریب با محتوا، مستند را با عشق و ولع میبلعم.
مستند مذکور داستان زندگی ۷ زن سالخورده چوپانی است که برای آخرین بار مسیر صعبالعبور و خطرناکی را در ارتفاعات بالای ۵۰۰۰ متر از سطح دریا در سرزمین وخی (حدفاصل شمشال تا بزرگراه اتصالی چین و پاکستان «قرهقوروم » در سلسله جبال پامیر پاکستان) را به همراه گله گوسفندان خود طی کرده و پس از سه روز مبارزه با طبیعتِ بکر و خشنِ پامیر نهایتا به سلامت به چمنزارها و دشتهای آنسوی کوهستان ملحق میشوند.
در طی این سفر نوستالژیک (پرماجرا و پر استرس) ؛ چوپانان زن، گله را به آرامی و فراست تمام از کوه و کمر و صخرههای خطرناک و از جادههای مالرو ارتفاعات زیبا و خیره کننده عبور داده و نهایتا با ترفندهای خاص و هوشمندانه از گزند گرگ و سایر حوادث طبیعی و غیرطبیعی سر به سلامت میبرند.
« انار بیگم » رهبر گروه با سن مثبت ۸۰ زنی فرز و پخته بوده و گله گوسفندان را با همراهی شش خانم سالخورده دیگر (افروز،بانو و...) هدایت کرده و لابهلای فیلم خاطرات دوران نوجوانی و جوانی اش را با بینندگان به اشتراک گذاشته میافزاید: در یکی از سفرها ، دختر و پسرم را در ارتفاعات پامیر از دست دادم . هر بار که در کوهستان سر مزارشان میآیم با ارواح عزیزانم ارتباط میگیرم.
انار ضمن تشریح سختیهای چوپانی زنان میافزاید: در گذشته نه چندان دور در تابستان ، زنان وخی در ارتفاعات صعبالعبور چوپانی کرده و در پایین دست مردان به کشاورزی مشغول و از دسترنج این تلاشها نهایتا توانستند فرزندان خود را به مدارس مدرن فرستاده و با زندگی نوین شهری آشنا کنند.
شکل و شمایل ظاهری زنان چوپان، لباسهای رنگارنگ و زیبای مشابه عشایر شاهسون ،آداب و رسوم و معاشرت و اسامی آنها نشان از ترک تباری و مسلمانیشان دارد. در سخنانشان دقت میکنم به سختی برخی از جملات را میفهمم ولی برق چشمانشان به شدت بوی آشنایی ،نجوای هم کیشی، فریاد همزبانی و ندای همدلی دارد.
صحنههای دوشیدن شیر گوسفندان، بز و غژگاو جالب و نوستالژیک می باشد .
گفتنی است که انگلیسی زبان رسمی و اردو زبان ملی پاکستانیهاست .
زبان اردو ترکیبی از زبانهای فارسی، عربی، ترکی، انگلیسی وسانسکریت است. در حال حاضر ۳۲ زبان و لهجه و گویش در کشور پاکستان رایج است. به نظرم لشکرکشیهای نادر شاه افشار به شبه قاره هند تاثیر شگرفی در ساختار و بافتار فرهنگی مسلمانان شبه قاره (هند،پاکستان و بنگلادش) دارد.
در انتها ، مستند فرزندان و نوههای تحصیل کرده زنان چوپان (آخرین بازماندگان پامیر گمشده) میگویند : با جاده سازی مدرن و پیوستن به بزرگراه قره قوروم چین و پاکستان باید کم کم منتظر ساخت مهمانخانهها و سرازیر شدن توریستهای فرهنگی، شکارچیان کوهستان و ...به سرزمین بکر و وحشی پامیر بود.
تحقق این پیشبینی یعنی تاراج پامیرِ بکر و رویایی ( سرزمین گمشده بین چین و پاکستان) است.
لازم به ذکر است که پاکستان دومین کشور پرجمعیت مسلمان ،دارنده سلاح هستهای، ششمین ارتش پرتعداد جهان و از کشورهای در حال توسعه سریع بوده و طبقه متوسط و تحصیل کرده قدرتمندی دارد.
پاکستان روابط مستحکم و استراتژیکی با چین، عربستان، ترکیه و... دارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید